شعریک پسربه دوست دخترش: ای ماچ توبهترین سرآغاز بی ماچ تودکمه کی کنم باز ای ناف توهمدم دهانم بعدازممه هات زیرزبانم هم قله سروخیز داری هم دره گرم ولیزداری ازقله وناف رهاییم ده بادره ات آشناییم ده یکباردوپای خودهواکن این سرو مرابه دره جاکن
به نام تنها ترين، تنهاي، تنهايي ها به یاد کسی که دیگر مال من نیست حتی اگر من ...
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده، غم دل يا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت روز میلاد، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت